تفاوت نسل امروز با دیروز

ساخت وبلاگ

سل ما (نسل ديروز) و نسل امروز
از تفاوت نسلی يا بين دو نسل بسيار شنيده ايم. آيا به راستي و همواره ميان دو نسل تفاوت وجود دارد، يا بايد وجود داشته باشد؟ يا آنكه تفاوت بين دو نسل نيز يك كليشه است؟ فرض بر آن است كه ميان دو نسل تفاوت هايي بايد باشد. ضمن آنكه در عمل خيلي هم معلوم نيست آیا براستی ميان دو نسل تفاوت هايي هست؟ به هر حال تفاوت ميان دو نسل چه يك تصور باشد و چه واقعيت، به نظر مي رسد كه ميان نسل امروز، يعني نسلي كه در دهه سني 20 و 30سالگي به سر مي برد با نسل ما یعنی نسلی که امروزه در دهه 50 به بالا میباشد تفاوت هاي بارزی وجود دارد.

به نظر من در خصوص تفاوت اين دو نسل مطالب زيادي مي شود گفت. از تفاوت در گرايشات و اعتقادات مذهبي شان گرفته تا سیاسی، بین المللی تا روابط ميان دو جنس مخالف، تا رفتارها و هنجار هاي فكری، فرهنگي ميان ما و آنها. از ارزش های که برای ما مطرح بود تا ارزش هايي كه امروزه براي نسل جدید وجود دارد، تا برسيم به روابط درون خانوادگي مثل نگاه و رفتار ما با پدران و مادران مان با رفتار نسل امروز با والدين شان، تا نگاه ما به درس و تحصيلات، تا نگاه نسل امروز به درس و تحصيلات، الي آخر. في الواقع فهرست حوزه هايي كه مي توان پيرامون آنها به داوري پرداخت كه نسل ما چگونه بود و نسل فعلي چگونه است، نسل ما چه مي ديديد و نسل امروزي چه مي بيند، بسيار زياد است. اما و در عين حال اين پرسش را هم مي توان مطرح كرد كه آيا تفاوت ها زياد است يا نه؟ آيا في المثل ميان رفتار ما با والدين مان با رفتار نسل امروز با والدین شان واقعاً خيلي فاصله است؟ يك پرسش فلسفي بنيادي هم مطرح مي شود كه در حوزه هايي كه تفاوت و اختلافات ميان دو نسل زياد است، نگاه كدام نسل درست است، يا درست تر است؟ نگاه، رويكرد يا باورهاي نسل ما که من مسامحتا میگویم " نسل قبل از انقلاب" یا نسلی که در حقیقت علیه رژیم پهلوی در سال 1357 قیام کرد، و" نسل بعد از انقلاب" یعنی نسلی که در دوران انقلاب یا هنوز متولد نشده بود یا حد اکثر کودکی خرد سال بود.

به هر حال از بحث هاي فلسفي، ارزشي و اخلاقي كه بگذريم، از ميزان تفاوت ها و حد و اندازه آنها كه بگذريم، به نظر مي رسد يك نكته مهمي را درخصوص تفاوت ميان نسل امروز و نسل ما مي توان گفت. تفاوتي كه تصور مي كنم بسياري از هم نسلان من هم آن را قبول داشته باشند. نسل ما در مقايسه با نسل امروز بسيار ساده انديش تر بود. البته اينكه نسل امروز مثل ما ساده انديش نيست، به واسطه آن نيست كه نسل ما دچار عقب ماندگي ذهني بود، يا IQ نسل ما پايين تر از IQ نسل امروز بود، خير.

نسل امروز، نسل ماهواره، اينترنت، موبايل و در يك كلام نسل انقلاب ارتباطات است. نسل امروز به كمك كامپيوتر و موتور جست وجوگر گوگل دنيا را به زير انگشتانش درآورده. بنابراين اينكه نسل امروز سادگي نسل ما را ندارد، خيلي جاي تعجبي ندارد. اما و به هر حال هم از اين واقعيت نمي توان گريخت كه نسل ما ديدي ساده نگر و سطحي داشت. اساساً جهان پيرامون نسل ما بسيار ساده بود. چهره ها و شخصيت هاي تاريخي كشورمان براي نسل ما سياه و سفيد بودند؛ يا سياه بودند يا سفيد. يا خادم بودند، يا خائن. گذشته و مردانش براي نسل ما مثل دفتر حضور و غياب معلم دبستان بود. خانم معلم نام دانش آموزان كلاس را كه در دفتر به ترتيب حروف الفبا نوشته با صداي بلند مي خواند و دانش آموزان يا حاضرند يا غايب. چهره ها و شخصيت هاي تاريخي هم براي ما اين گونه بودند. اميركبير، خادم، ناصرالدين شاه، خائن؛ مصدق، خادم؛ شاه، خائن؛ سيدجمال، خادم؛ تقي زاده، خائن، الي آخر.

نه فقط تصوير ايران و گذشته اش اينچنين برای نسل ما ساده و سياه و سفيد بود كه اساساً چهره جهان هم اين گونه بود. پاتريس لومومبا، جمال عبدالناصر، ياسر عرفات، احمد سوكارنو، هوشي مين، مائوتسه تونگ، چه گوارا، فيدل كاسترو و... سفيد، خادم يا جزء <<خوب>>ها بودند و در مقابل روساي جمهور امريكا، نخست وزيران انگلستان به همراه رهبران اسرائيل جملگي سياه، خائن و جزء <<بد>>ها بودند. بالطبع سياست هاي <<سفيد>>ها خوب، ارزشمند، مردمي، در جهت خدمت به توده ها و مردم ستم ديده و انساني بود. متقابلاً سياست ها، اقدامات و عملكرد <<سياه>> ها يا <<بد>>ها ضدمردمي، ضدخلقي، تجاوزكارانه، ظالمانه، استثمارگرايانه و عليه مصالح و منافع مردم زحمتكش و آزاده كشورشان و جهان بود.

فيلم هاي سينمايي، هنر و ادبيات هم ايضاً سياه و سفيد بودند.<<هنر سياه>> در جهت تحميق، شستشوی مغزی، فریب و استحمار فکر، ذهن و باورهای توده ها و مخاطب بود؛ "هنر سياه" تلاش مي كرد تا مناسبات غيرانساني و ظالمانه حاكم بالاخص در كشورهاي سلطه گر و روابط سلطه گرانه كشورهاي غربي و امريكا را با كشورهاي مظلوم و در حال توسعه در يك پوششي قرار دهد تا از افشاي ماهيت ضدانساني اين روابط جلوگيري شود يا آنكه بدتر سعي مي كرد فساد روابط غيرانساني و غيراخلاقي را به كمك هنر توجيه كند. در حالي كه <<هنر خوب>>، "هنر سفید" و <<هنر مردمي>> بالعكس سعي مي كرد تا در قالب شعر، ادبيات، داستان، فيلم و نمايشنامه مناسبات غيراخلاقي، غيرانساني، نابرابر و ظالمانه جهان سرمايه داري و استكباري را افشا كرده و نشان دهد. البته نسل ما به جاي واژگان استكبار و استكباري واژه ماركسيستي <<امپرياليسم>> و <<امپرياليستي>> را به كار مي برد.

نگاه ما در مورد جامعه مان هم نگاهي سياه و سفيد بود. مخالفین شاه همه بدون استثنا انسا ن های وطن پرست، بزرگ ، شجاع، آزاده، از جان گذشته و قهرمان بودند در عوض شاه و عواملش نوکر، خائن، بزدل، مزدور، وطن فروش و عامل بیگانه. رژیم شاه هر آنچه كرده بود و مي كرد، فاسد، خراب، خيانت، تباهي و بدستور اربابان امریکایی و انگلیسی اش بود و در مقابل مخالفان او هر آنچه مي كردند درست، مردمي، بر حق، اخلاقي و صحيح بود. شاه اگر اصلاحات ارضي مي كرد يعني زمين هاي اشراف، خوانين و ملاكين بزرگ را ميان كشاورزان و رعيت بي زمين تقسيم مي كرد. اين كار خائنانه ترين عمل ممكنه بود. پروژه اي بود از ناحيه امپرياليسم آمريكا براي از بين بردن كشاورزي ايران. اگر شاه به زنان حق راي مي داد اين كار هم باز به دستور اربابان امپرياليستي اش بود.

بالاخره از ديد نسل ما اگر شاه و رژيمش سقوط مي كردند و جاي خود را به انسان هاي مومن، متدين، ملي و وطن پرست مي دادند، ايران گلستان مي شد و ديگر مشكلي در كشور نبود، همه چيز ديگر حل شده و درست مي شد. فقط كافي بود كه شاه را كنار بگذاريم. اما نسل امروز به نظر مي رسد افق، نگاه و ديد وسيع تري دارد. به هر حال آن سادگي معصومانه نسل ما را ندارد. در عين حال نسل ما خصوصيتي داشت كه نسل امروز خيلي آن را ندارد. نسل ما پر از اميد بود. و اين دقيقاً چيزي است كه نسل امروز فاقد آن است. ممكن است نسل امروز بگويد كه واضح است شما اميد زيادي مي داشتند چون جهان تان خيلي ساده بود. جهان تان سياه و سفيد بود. كافي بود كه يك سياه برود و يك سفيد به جاي آن بيايد. اين غايت تصور شما بود و بالطبع اميدوار هم بوديد كه اين امر تحقق پيدا خواهد كرد. اما واقعيت آن است كه نه جهان و نه واقعيت هاي موجود آن را نمي توان به سادگي تقليل داد به مجموعه اي از سياهي ها و سفيدي ها.

بخش عمده ای از واقعیت ها نه سیاه مطلق اند و نه سفید مطلق. و نه صرف حذف خيلي از "سیاه" ها لزوماً منجر به بهبود و پيشرفت هاي بنيادي میشود . به بيان ديگر ممكن است اميدواري ما حاصل ساده انگاري هاي مان بود، و بالعكس نااميدي نسل امروز ريشه در واقع بيني و واقع گرايي شان داشته باشد. در عين حال از اين واقعيت هم نمي توان گريخت كه براي نسل امروز پرسش ها و سوالات زيادي مطرح است كه بسياري از آنها به ذهن نسل ما راه نيافته بودند. بگذاريد اين جدال بين دو نسل را با يكي از كليشه هاي ظاهرپسند تمامش كنيم كه نسل ما محصول زمانه خودش بود و بالطبع نسل امروز هم فرزند شرايط تاريخي اي كه در آن به سر مي برد.

فرهنگ و تاریخ ایرانی...
ما را در سایت فرهنگ و تاریخ ایرانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ftarikhiran2017e بازدید : 338 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 11:45