تمدن وفرهنگ ایران ایران باستان

ساخت وبلاگ

تمدن وفرهنگ هر كشوري هم زمان با تاريخ آن كشور است. به كمك آثار كتبي ، باقيماندة آثار باستانشناسي ، آزمايش هاي نوين ، سنگ نبشته ها ، آثار باقيماندة كتبي بر روي ظروف گلي و نيز به كمك تحقيقات علمي جديد ، مي توان درباره گذشته كشوري و نيز تاريخ و سوابق تاريخي ملتي و هم چنين اهميت و نفوذ تمدن وفرهنگ آن كشور به گفتگو و بحث پرداخت. تمدن با خوشبختي و پيشرفت هر كشور و ملتي ارتباط مستقيم دارد ، در صورتيكه فرهنگ هر كشور مربوط است به پيشرفت هر كشور و ملتي ارتباط مستقيم دارد ، در صورتيكه فرهنگ هر كشور مربوط است به پيشرفت اخلاق مردم هر كشور يا به عبارت ديگر تمدن وفرهنگ همانند دانه هاي زنجير به هم پيوسته اند.

در تاريخ تمدن هاي كهن جهان ، ايران برجسته ترين و مهمترين سهم در بخشيدن زندگي و درخشش ، به ديگر مردم جهان داشته است. در حاليكه از بسياري از اقوام كهن جهان اثري برجاي نمانده است ، ايران و فرهنگ و تمدن آن در برابر حوادث گوناگون روزگار براي هزاران سال ، پايداري نموده و برجاي مانده است. تنها همين يك نكته براي عظمت و بزرگي ايران و تمدن و فرهنگ گذشته اش كافي است. در روزگار پادشاهي هوشنگ شاه پيشدادي بود كه ايران ، انواع و اقسام اسباب و ابزار آهني ساخت و نيز به كندن قنات موفق شد. معروف است كه جانشين هوشنگ شاه يعني تهمورس هنر خط و نوشتن را از ديوان آموخت. اما درخشنده ترين دوران ، زمان پادشاهي شاه جمشيد بود كه سرزمين ايران بنام << ايران ويج بزرگ >> و با تمدني درخشان اداره مي شد.

شاه جمشيد ، مردم را به چهار گروه تقسيم كرد. اين چهار گروه عبارت بودند از طبقة روحانيون ، جنگ آوران ، كشاورزان و هنرمندان. شاه جمشيد دستور داد تا راهها را بسازند و نيز كشتي جهت بحرپيمائي ، در روزگار وي ساخته شد. در روزگار او بود كه به مردم هنر بافندگي آموخته شد و توجه مخصوص نسبت به بهتر زيستن مردم داشت. دوران سلطنت شاه جمشيد را همانند دوران پريكلس ، دورة طلائي تاريخ گفته اند. همانطور كه در اوستا آمده است: << در روزگار جمشيد ، نه سرماي شديد بود و نه گرماي زياد ، نه مرگ زودرس بود و نه رشگ و حسد و خودخواهي ، هنگامي كه پسر و پدر با هم مي رفتند هر دو چون جوان پانزده سالة مي نمودند و شناخت پدر از پسر مشكل مي نمود >>.

آنطور كه در كتاب ونديداد آمده است: در روزگار جمشيد ، به سبب ازدياد جمعيت ، سه بار جهان گسترش يافت. اهورامزدا ، از شاه جمشيد خواست كه مقام پيامبري و راهنمائي مردم آن روز را بپذيرد ، اما او با كمال فروتني ، از اين امر پوزش خواست. ولي در عوض ، پذيرفت كه مردم را به تقوي و پاكدامني و راستي و درستي رهنمون شود و آنها را به يك زندگاني شادي بخش راهنما باشد.

اهورامزدا جمشيد را به آمدن سيلي وحشتناك آگاه ساخت ، بنابراين شاه جمشيد همت [41] به بناي باغي گذاشت تا مردم و حيوانات را از خطر نابودي برهاند و آن باغ به نام << ورجمكرد >> مشهور است. اين مطلب كه از فرگرد دوم ونديداد آمده است ، مي رساند كه شاه جمشيد در دوران يخ بندان و در حدود يازده هزار سال پيش مي زيسته است. جمشيد به افتخار جاوداني نائل شد. هزاران سال از زمان وي مي گذرد اما هنوز مردم ايران نوروز را جشن مي گيرند اين روز همان روز بر تخت نشستن شاه جمشيد است كه نه تنها مردم ايران آنرا گرامي مي دارند و جشن مي گيرند ، بلكه مردمان برخي كشور ديگر نيز همانند پارسيان در هندوستان و پاكستان و ساير نقاط جهان ، آنرا جشن مي گيرند و بزرگ مي دارند.

در روزگار شاه فريدون بود كه ضحاك ستمگر به بند اندر كشيده شد و صلح و آرامش جاي جنگ و ناامني را گرفت و هم در زمان او بود كه علم پزشگي و دانش جراحي ترقي شايان توجه نمود. در اين زمان ، به دانشجويان رشته پزشگي ، خواص گياهان طبي ، در درمان دردها ، آموخته شد. همچنين ، در اين روزگار بود كه دانش دامپزشگي پيدا آمد. براي پزشگان ، در برابر معالجة بيماران ، حق الزحمه هائي تعيين شده بود كه هيچ پزشگي حق نداشت بيش از آن ميزان تعيين شده ، از بيماران دريافت دارد - براي درمان بيماريهاي روحي ، بيماران را با كلام << مانترا >> يا << كلام مقدس >> معالجه مي نمودند. اين روش معالجه در آن روزگار ، بهترين راه علاج بيماران شناخته شده بود. مي دانيم كه رستم ، پهلوان نامي ايران ، با يك عمل جراحي چشم بدين جهان گشود. اين كار در روزگار منوچهر شاه ، نوه و جانشين شاه فريدون ، صورت گرفت. گفته اخلاقي معروف: << پاكيزگي ، نزديكترين راه رسيدن به خداست >> را ايرانيان باستان به بهترين وجهي عمل مي كردند. نظافت و پاكيزگي براي هر كس ، از ابتداي طفوليت ، جزو مهمترين وظيفه بود. به مسئله << عقل سالم در بدن سالم است >> اهميت فوق العاده داده مي شد. ايرانيان باستان در پاك نگهداشتن آب و باد و خاك و آتش ، سعي وافر داشتند و مي كوشيدند كه با پاك نگهداشتن محيط اطراف خويش ، سبب پراكنده شدن ميكرب و سرايت امراض به ديگران نشوند.

در كتاب ونديداد ، دربارة دوري از امراض واگيردار و خويشتن را دور نگهداشتن از كثافات دستورات اكيد آمده است. حتي در روزگار كنوني و با همة پيشرفتهائي كه در بهداشت از مندرجات كتاب ونديداد دربارة جلوگيري از امراض و سرايت آن توسط ميكرب ، به ديگران آگاهي حاصل مي نمايد. در روزگار پادشاهي پيشدادي ، در بهداشت عمومي و ترويج حفظ الصحه براي تندرستي مردم ، كوشش فراوان مي شد.

در طي قرون و اعصار ، مذهب ايران باستان ، به نام مذهب يكتاشناسي در جهان شناخته شده است. حتي پيش از ظهور آشو زرتشت ، پيغمبر ايران باستان ، و در روزگار پادشاهان پيشدادي ، مردم به ستايش يك آفريننده به نام << مزدا >> معتقد بودند و به همين جهت در شاهنامة فردوسي به آنها عنوان << مزديسني >> يعني پرستندة <<مزدا>> داده شده است. در روزگاراني بس دور ، اجداد ايرانيان و هندوان كه آريائي خوانده مي شوند ، در يك جا و با هم زندگي مي كردند. به واسطة عدم توافق مذهبي ، اين دو برادر از هم جدا شدند. اين خود يكي از دلائل تمايل ايرانيان بسوي يكتاپرستي است. زرتشت پيغمبر ايران باستان ، اين گرايش به سوي مزداپرستي را با تغييرات اساسي ديگر درهم آميخت و مذهبي كه مبناي آن بر يكتاپرستي استوار است به جهانيان عرضه داشت. هر زرتشتي در هنگام بستن كشتي ، بند بندگي زرتشتيان مي سرايد: << من استوارم به كيش مزديسني كه آوردة زرتشت است. مي ستايم پندار نيك را ، مي ستايم گفتار نيك را ، مي ستايم كردار نيك را ، مي ستايم دين نيك مزديسني را كه بر ضد جنگ و خونريزي و دوركننده سلاح است. اهورامزدا را آفرينندة تمام هستي ها مي دانم >> .

با ارتباط اين موضوع ، جا دارد كه در اينجا سخني از پروفسور ويلهلم گايگر آلماني نقل [42] شود كه مي نويسد: << به غير از قوم بني اسرائيل ، هيچ ملت كهن ديگر به جز ايرانيان عصر اوستا در مشرق زمين ، نتوانست به چنين نقطة رفيعي از مذهب برسد. در هيچ نقطة ديگر از جهان مردم اين طور فارغ از الهه پرستي نبودند. اين ايراني ها بودند كه به سوي يكتا پرستي گرائيده بودند >> همانطور كه در اوستا ، از پادشاهان سلسلة پيشدادي چون هوشنگ ، تهمورس ، جمشيد و فريدون و پهلوان نامبرداري چون گرشاسب سخن به ميان است ، هم چنين از پادشاهان و پهلوانان دورة كيانيان چون كيكاوس ، كيقباد ، كيخسرو ، گشتاسب و آشو زرتشت سخن رفته است.

آثار نوشته در زبان اوستا فراوان و در علوم مختلف بوده است. اشوزرتشت ، پيغمبر برگزيدة اهورامزدا بود كه براي راهنمائي ابناي بشر به اين جهان فرستاده شد. او حامل همان پيام هاي آسماني بود ، كه در گاتها آمده است. بيست و يك نسك اوستا ، كه در علوم مختلف چون طب و هيئت و نجوم و غيره بود ، زرتشت براي راهنمائي مردم جهان آورد. آنطور كه پليني pliny مي نويسد: اوستا بر روي دوازده هزار پوست و با خط زر و در دو ميليون سطر شعر بوده است. در هنگام حملة اسكندر مقدوني به ايران و آتش زدن كتابخانة تخت جمشيد ، نسخة از اوستا كه در كتابخانة مذكور نگهداري مي شد ، به دم آتش رفت و سوخت ، پس از اين واقعه اسف انگيز ، دوباره در روزگار اشكانيان و ساسانيان به جمع آوري اوستا پرداختند و همانند سابق آنرا در بيست و يك كتاب تنظيم كردند. متأسفانه ، يك بار ديگر در هنگام حملة تازيان بايران ، به اين گنج بزرگ صدمة جبران ناپذير رسيد كه امروز فقط پنج كتاب از بيست و يك كتاب باقيمانده است. در ميان اين پنج كتاب ، تنها كتاب << ونداديد>> است كه بطور كامل به دست ما رسيده است

فرهنگ و تاریخ ایرانی...
ما را در سایت فرهنگ و تاریخ ایرانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ftarikhiran2017e بازدید : 325 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 11:45